مغز نخودی

دانلود آهنگ صنار بده آش از ناهید جوابی نداشتم که بدم، خودمو به اولین مبل رسوندمو روش آوار شدم. نگاه خیره و نگران مامان و بابا رو حس میکردم، اما دیگه توانی برام نمونده بود که حرفی بزنم. بابا رو به مینا گفت: یه زنگ بزن به محسن بگو مریم برگشته، نمیخواد نگران باشه و برگرده خونه. بابا عصبی راه میرفت، هر بار می ایستاد نگاهی به من مینداخت و دوباره راه رفتنش شروع میشد. مامان گوشه ای نشسته بود و با دلهره به ما چشم دوخته بود.مینا خودشو با ایلیا مشغول نشون میداد. با صدای زنگ از جا پریدم. محسن دستشو روی زنگ گذاشته بود و برنمیداشت. مینا سریع خودشو به در رسوندو باز کرد. محسن با چهره ای عصبی وارد شد. مستقیم به سمتم اومد، از ترس تو خودم جمع شدم. با فریاد گفت: چند بار گفتم بذار باهات بیام؟ هان؟ مگه نگفتم تنها بری برات دردسر میشه؟ حالا دیدی؟ دیدی چطور برات تور پهن کرد؟ حالا چه غلطی میخوای بکنی؟ این بود نتیجه ی گفتگوهای دو طرفت؟ با حالتی گرفته جواب دادم: به خدا فکرشو نمیکردم اینجوری بشه... من میخواستم همه چیو درست کنم وگرنه اصلا نمیرفتم.


دلیل بی اهمیت

دانلود آهنگ شانس آخر از ناهید با صدای فریاد امیر پرده ی گوشم پاره شد: چییی ؟ حالا فهمیدم پس بخاطر ابراز علاقه ی شما ذوق زده شده بود. دست از لودگی برداشت و رفت توی قالب جدی: آخه پسر من چی به تو بگم؟ این چه رفتاریه از خودت نشون میدی؟ چرا میخوای با زندگی یه دختر بازی کنی؟ اونم کسی که زمین تا آسمون با تو فرق داره. نمیفهمت. شک دارم که به خاطر یک دعوای بچه گانه بخوای این کارو بکنی. رک و پوست کنده دلیلتو بگو.


حماقت تا کجا

دانلود آهنگ یاد ما کردی از ناهید امیر از زندگی قبلی من کاملا خبردار بود. پس تمام احساسمو بهش گفتم. حتی تموم حرفایی که بین منو مریم ردو بدل شده بودو بازگو کردم. امیر اول باهام مخالفت میکرد، از مریم دفاع میکرد، ازم میخواست بی خیال اون بشم، اما بازم مثل همیشه کوتاه اومد. مریم با آشفتگی کلیدو توی قفل در کردم و پیچوندم. با قدمهایی بی رمق از پله ها بالا رفتم، قبل از اینکه در واحدمونو باز کنم، بابا درو باز کرد. با حالتی عصبی گفت: هیچ معلومه کجایی؟ مریم این پسره چی میگفت؟ خواست جمله ی دیگه ای بگه که با دیدن حال و روزم ساکت موند. سری به نشونه ی سلام تکون دادمو وارد شدم. بابا به دنبالم کشیده شد:میدونی چقدر نگرانت شدیم؟ محسن آواره ی خیابون شده تا بیاد دنبالت.


هپروت بی انتها

دانلود آهنگ یار بی وفا از ناهید آریا این خنده هات برای چیه؟ دختر بیچاره اصلا توان راه رفتن نداشت. مشخص بود حالش خیلی بده. اخمی بین ابروهاش نشست: آریا نکنه بهش ... عصبانی شدم، از امیر توقع این کلماتو نداشتم، بین حرفش پریدم : امیر حرف دهنتو بفهم. تو هنوز منو نشناختی؟ چطور به مغزت چنین فکرایی خطور میکنه؟ هان؟ با انگشت به خودم اشاره کردم: مگه نمیدونی هرکی که با منه به خواست خودشه؟ مگه تا حالا دیدی برای دختری مزاحمت درست کنم؟ پشتمو بهش کردم: برای خودم متاسفم. فکرشو نمیکردم منو چنین آدمی ببینی. امیر با صدای شرمنده ای گفت: شرمنده داداش. اومد روبروم ایستاد، دستشو روی شونم گذاشت: من خوب میشناسمت. میدونم که اهل اینکارا نیستی . اما تو هم اگه جای من بودی، حتما این فکرو میکردی. آخه ندیدی با چه حالی رفت. اصلا روی پاش بند نبود. انگار توی هپروت بود. دکمه ی لباسشو باز کرد: با اون حالی که اون رفت معلومه جوابت چی بوده. مگه همینو نمیخواستی که بیاد ازت عذرخواهی کنه و تو هم رضایت بدی؟ پس چی شد؟


احمق بی کله

دانلود آهنگ دلکم از ناهید تمام صورتم زق زق میکرد. مطمئن بودم که کبود میشه. جرأت نداشتم بهش نگاه کنم. صدای نفساش نشون میداد که خیلی عصبانیه. دیگه توان جنگ و جدل نداشتم، چادرمو جمع و جور کردم. بدون هیچ حرفی با پاهایی که به سختی وزنمو تحمل میکردند از اتاق خارج شدم. مغزم خالی خالی بود. احساس کسیو داشتم که توی جنگی ناعادلانه شکست خورده و دست از پا درازتر برگشته. نمیدونم چطور خودمو به لابی و مهماندار رساندم. امیر درحال حرف زدن با مهماندار بود که با دیدنم حرفشو قطع کرد. فکر کنم خیلی وضعم وخیم بود که با دلواپسی گفت: مریم خانوم حالتون خوبه؟ بدون اینکه جوابی بهش بدم از مهماندار خواستم که یه آژانس خبر کنه. امیر بهم نزدیک شد: میخواین بیام دنبالتون. میترسم حالتون بد بشه. به زحمت گفتم: نه ممنون حالم خوبه. امیرنگاه دلواپسشو ازم گرفتو گفت: پس من میرم پیش آریا. با اجازه تون. تا اومدن آژانس دم در منتظر ماندم. وقتی که ماشین رسید، تن خستمو درون ماشین انداختم و بعد از گفتن آدرس چشمامو بستم.