سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق دیوانه

دانلود آهنگ شب از ناهید اخمای بابا توی هم رفت، اما چیزی نگفت، سرمو زیر انداختمو ادامه دادم: اگه ممکنه کنارم بشینین تا حضورتون بهم قوت قلب بده. بابا برگشت و روبروم ایستاد.از صورتش نمیشد چیزیو خوند. گوشیموبرداشتم. نگاهی به ساعت انداختم،هنوز سه دقیقه تا شش مونده بود. وارد لیست تماس کم my love شدمو به دنبال اسم ذخیره شده ای به نام آریا یا ارجمند گشتم،اما با دیدن عبارت کم ابروهام بالا پرید. چشمامو زوم کرده بودم روی کلمه و از حرص گوشه لبمو میجویدم. واقعا که خودشیفته و ازخودراضی و کروکدیلو چند نقطه ی دیگه است. اتوماتیک وار انگشتم روی ویرایش اسم رفت و تغییرش دادم به خودشیفته. حقا که برازنده ی اونه. بابا و مامان با تعجب و سردرگمی نگاهم میکردن. شونه ای بالا انداختمو شماره رو گرفتم. چندتا بوق آزاد خورد و بعد صدای نحسش توی گوشم پیچید: بله؟ مریم نفسمو بیرون فرستادمو گفتم: من شرطتو قبول کردم.