قلم
دانلود آهنگ نرو نرو از ناهید تلویزیون روشن بود. روی تخت دراز کشیده بودم. نگاهم به تلویزیون بود اما تمام حواسم به گوشی و ساعت روی دیوار بود. حتی امیر هم چندبار تیکه پروند ، اما وقتی دید جوابی بهش نمیدم، بی خیال شد. بعد از چند دقیقه هم به خواب عمیقی فرو رفت. عقربه ها همچنان به ساعت 6 نزدیک میشدند ولی از مریم خبری نبود. هر چی به ساعت 6 نزدیک میشدیم، عصبی تر میشدم. پاکت سیگارو از جیبم بیرون کشیدم، پنجره رو باز کردم و با فندکم سیگارو روشن کردمو دودشو به ریه هام فرستادم. با هر دمی که از سیگار میگرفتم دخترایی رو به یاد می آوردم که دورمو گرفته بودند. در اون لحظه من انتظار تماسی رو میکشیدم، از طرف مریم، کسی که قرار بود... صدای زنگ گوشیم منو از افکارم بیرون کشید، بدون توجه به شماره، وصلش کردم. منتظر شنیدن صدای مریم بودم اما صدای زیبا توی گوشی پیچید: سلام عزیزم، خوبی؟ نفس کلافمو بیرون فرستادم: خوبم. با تعلل پرسید: آریا جان کی برمیگردی؟