قلم

دانلود آهنگ نرو نرو از ناهید تلویزیون روشن بود. روی تخت دراز کشیده بودم. نگاهم به تلویزیون بود اما تمام حواسم به گوشی و ساعت روی دیوار بود. حتی امیر هم چندبار تیکه پروند ، اما وقتی دید جوابی بهش نمیدم، بی خیال شد. بعد از چند دقیقه هم به خواب عمیقی فرو رفت. عقربه ها همچنان به ساعت 6 نزدیک میشدند ولی از مریم خبری نبود. هر چی به ساعت 6 نزدیک میشدیم، عصبی تر میشدم. پاکت سیگارو از جیبم بیرون کشیدم، پنجره رو باز کردم و با فندکم سیگارو روشن کردمو دودشو به ریه هام فرستادم. با هر دمی که از سیگار میگرفتم دخترایی رو به یاد می آوردم که دورمو گرفته بودند. در اون لحظه من انتظار تماسی رو میکشیدم، از طرف مریم، کسی که قرار بود... صدای زنگ گوشیم منو از افکارم بیرون کشید، بدون توجه به شماره، وصلش کردم. منتظر شنیدن صدای مریم بودم اما صدای زیبا توی گوشی پیچید: سلام عزیزم، خوبی؟ نفس کلافمو بیرون فرستادم: خوبم. با تعلل پرسید: آریا جان کی برمیگردی؟


ریسک محمد

دانلود آهنگ خواب دیدم از ناهید سرمو زیر انداختم: من نمیتونم یه عمر با عذاب وجدان زندگی کنم. محسن با فریاد گفت : نه انگار این دخترعقلشو از دست داده. آخه کی گفته تو باید جورکش اشتباه محمد بشی؟ تو میگی ارجمند بخاطر تو لج کرده درست، اما مسئله ی یه عمر زندگیه. چرا نمیفهمی که زندگی بازی نیست؟ بابا از جاش بلند شد، جلوی مبل روبروم زانو زد : مریم منو نگاه کن. تو اصلا این پسره رو میشناسی؟ میدونی چجور آدمیه؟ تو خودت دیشب میگفتی یه آدم عقده ای و بی رحمه. حالا چطور میخوای باهاش بری زیر یه سقف؟ گوش کن دختر خوب، ما میتونیم به یه روش دیگه رضایتشو بگیریم، لازم نیست تو خودتو به خطر بندازی. دوباره برگشته بودیم به نقطه ی اول، میدونستم که بابا و محسن نگرانند، به خاطر داشتن چنین پدرو برادری به خودم میبالیدم، اما نمیتونستم ریسک کنم، زیرلب جواب دادم: با این حال نظرم عوض نمیشه، من نمیتونم سر زندگی محمد ریسک کنم


سر گرفتن ازدواج

دانلود آهنگ دیگه دیره از ناهید همه نشسته بودند. محسن روی مبل تک نفره نشسته بود و ایلیا به گردنش آویزون بود. مینا هم روی مبل کناری محسن جاگیر شده بود و سرشو به گوشی مشغول کرده بود. مامان هم کنار مینا نشسته بود. با کمی تامل به سمتشون رفتم و پیش بابا نشستم. همه سکوت کرده بودند. حتی ایلیا هم که همیشه در حال جنب و جوش بود روی پای محسن نشسته بود و با چشمای خوشگلش به ما نگاه میکرد. انگار اونم فهمیده بود که الان با بقیه مواقع فرق داره و نباید سرو صدا کنه. با صدای بابا سکوت شکسته شد: دخترم تو همیشه دختر عاقل و سربراهی بودی. حتی خیلی وقتا بیشتراز سنت می فهمیدی. تو دیشب اصرار داشتی که این ازدواج سر بگیره. خودت میدونی همه ما با این تصمیم مخالفیم. حتی با تموم دلایلی که آوردی دلم رضا نیست خودتو بخاطر محمد فدا کنی. نفسمو بیرون فرستادم: بابا، شاید تصمیمم اشتباه باشه و پافشاری روش اشتباه تر. اما باور کنید هیچ راه دیگه ای نیست. اگه بود، حتی یه درصدم به فکر ازدواج با اون نمیفتادم


ارزشمند

دانلود آهنگ یواش یواش از ناهید لبخندی مصنوعی روی لبام نشوندم و با صدایی رسا گفتم: سلام بر اهل خانه. بابا جواب سلاممو داد. محسن ازم رو برگردوند. پس هنوزم دلش باهام صاف نشده بود. به آشپزخانه رفتم .جلوی ظرف شویی ایستادم تا آبی به دست و صورتم بزنم. مامان پشت سرم وارد آشپزخونه شد و غرغرهاشو شروع کرد: چندبار گفتم صورتتواینجا آب نزن؟بازم حرف تو گوشت نمیره. با شنیدن این حرف به سمت مامان برگشتم. چشماشو ازم دزدید و خودشو مشغول ریختن چای کرد. نمیتونست احساسشو پنهان کنه. لبهاشو به هم فشار میدادتا حرفی که روی زبونش میادو حبس کنه. درکش میکردم، بین امید و ناامیدی دست و پا میزد. امید به زندگی محمد و ناامیدی به خاطر خراب شدن زندگی من. شایدم برعکس. با این وجود احترامی که بهم گذاشته میشد، اینکه تصمیم گیریو به عهده خودم گذاشته بودن و نمیخواستن چیزی بهم تحمیل کنن برام خیلی ارزش داشت.


ویرایش

دانلود آهنگ پرسیده نپرسیده از ناهید همون مریم همیشگی که با شوخیاش همه رو میخندوند. تو باید به بقیه امید بدی. بلند شد و به همان آرومی که آمده بود، رفت. مینا درست میگفت. این گوشه نشینی فایده ای نداشت. باید خودمو به بقیه اثبات میکردم، نباید به این زودی کنار میکشیدم. میدونستم که نمیتونم با عذاب وجدان زندگی کنم. تموم تلاشمو باید میکردم. این تموم کاری بود که میتونستم برای محمد بکنم. بلند شدم، سرم کمی گیج رفت، جلوی آینه کمی خودمو مرتب کردم و از اتاق بیرون آمدم. اولین قدمو که بیرون گذاشتم چند جفت چشم روی من زوم شد. ماموریتم از همین لحظه شروع شد