سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلاص

دانلود آهنگ آواره از ناهید بابا با گیجی پرسید: مریم درست حرف بزنه بگو ماجراچیه؟ نمیتونستم توی چشماشون نگاه کنم و حرف بزنم، پس سرمو پایین انداختم و تعریف کردم. تموم اتفاقات دیروز و حرفای امروزمون. البته یه سری اتفاقاتو سانسور کردم. در حالی که اشک از چشمام میریخت، اضافه کردم: تقصیر منه . اگه دیروز با بچه ها بیرون نمی رفتم . اگه باهاش دهن به دهن نمیشدم، حالا نگران حکم محمد نبودیم. محسن اخم در هم کشید: چقدر باید از دست ندونم کاریات حرص بخورم؟ تو که میدونستی چه جور آدمیه، چرا دوباره رفتی پیشش؟ میخواستی به اینجا برسی؟ هق هق گریه امونمو بریده بود: من... میخواستم... برا محمد... کاری ... بکنم... تقصیر منه... که اون ... رضایت ... نمیده. بابا منو به آغوش کشید. چقدر محتاج این آغوش پر محبت بودم. با دستش سرمو نوازش میداد و میگفت: نه دختر بابا. مقصر تو نیستی. تو فقط از خودت دفاع کردی. از کجا میدونستی که این پسر اینقدر کینه ای باشه؟ نگران نباش هرجور شده رضایتشو میگیرم