سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هپروت بی انتها

دانلود آهنگ یار بی وفا از ناهید آریا این خنده هات برای چیه؟ دختر بیچاره اصلا توان راه رفتن نداشت. مشخص بود حالش خیلی بده. اخمی بین ابروهاش نشست: آریا نکنه بهش ... عصبانی شدم، از امیر توقع این کلماتو نداشتم، بین حرفش پریدم : امیر حرف دهنتو بفهم. تو هنوز منو نشناختی؟ چطور به مغزت چنین فکرایی خطور میکنه؟ هان؟ با انگشت به خودم اشاره کردم: مگه نمیدونی هرکی که با منه به خواست خودشه؟ مگه تا حالا دیدی برای دختری مزاحمت درست کنم؟ پشتمو بهش کردم: برای خودم متاسفم. فکرشو نمیکردم منو چنین آدمی ببینی. امیر با صدای شرمنده ای گفت: شرمنده داداش. اومد روبروم ایستاد، دستشو روی شونم گذاشت: من خوب میشناسمت. میدونم که اهل اینکارا نیستی . اما تو هم اگه جای من بودی، حتما این فکرو میکردی. آخه ندیدی با چه حالی رفت. اصلا روی پاش بند نبود. انگار توی هپروت بود. دکمه ی لباسشو باز کرد: با اون حالی که اون رفت معلومه جوابت چی بوده. مگه همینو نمیخواستی که بیاد ازت عذرخواهی کنه و تو هم رضایت بدی؟ پس چی شد؟